موقعیت گذاری برای ثبات شناختی تبلیغ

 

چالش مؤسسات تبلیغاتی آن است که یک تبلیغ یا محصول را چنان مؤقعیت گذاری کنند که با مجموعه ذهنی ما سازگار باشد، و نه اینکه با آن تصادم کند. این یکی از چالش های بزرگ در عرصه تبلیغات است و از نوعی است که غالباً نامؤفق است. در واقع، شواهد نشان داده اند که تعداد کثیری از محصولات جدید با شکست رو به رو می شوند. این عمل، مستلزم خلاقیت است و کسانی که مسئولیت انجام آن را در مؤسسات تبلیغاتی بر عهده می گیرند با عنوان « مدیر خلاقیت » شناخته می شوند.

 

 

 

ارائه مثال واقعی از « خلاقیت » بدون زیر پا گذاشتن اصول راز داری مربوط به کار های مشتریمان، کار مشکلی است. با یک مثال فرضی نحوه عمل آن را شرح می دهیم. فرض کنید جان وست می خواست نوعی خمیر ماهی را در رقابت با دیگر خمیر های ماهی موجود روانه بازار کند. شعار جان وست این بود که « این ماهی جان وست است که هر آن چه را که جان وست را بهترین می کند، کنار می زند ». این شعار برای سالیان سال به طور مؤفقیت آمیزی در مورد این نام تجاری به کار رفته است. تا این جا قضیه خوب پیش می رود. در هر حال، یک محدودیت واقعی رفته رفته رخ می نماید. اگر باور گسترده ای بین مصرف کنندگان وجود داشته باشد که « خمیر ماهی » از پس مانده ها درست می شود و تمام قسمت های خوب ماهی به مصارف دیگر می رسد، محتملاً ناهشیارانه در ذهن ما تغییراتی نسبت به شعار او ایجاد می شود. می تواند برای این محصول فاجعه آمیز باشد.  

عدم ثبات شناختی می تواند محصول را در آغاز تولد به ورطه شکست بکشاند.

بنابراین، عمده هنر تبلیغات یافتن راه هایی است که بتواند پرتو کانونی توجه را بر صفاتی از محصول بتاباند که با آنچه به واقع از پیش در ذهن ما جای گرفته است، سازگار باشد. آنچه از پیش در ذهن ما جای گرفته است، محدودیت یا مانعی است در مقابل آنچه یک تبلیغ کننده می تواند انجام دهد.