نوارهای خود یار تبلیغ

 ممکن است پرسیده شود که اگر چنین بود، پس درباره آن نوار های خود یار چه می گویید؟ آن نوارهایی که حاوی پیام های زیرآستانه حسی برای ترک سیگار، تقویت عزت نفس و نظایر آن بود؟ آن ها نیز بی معنا بودند؟  همانگونه که یک قرص شکر درد های یک سوم از کسانی که فکر می کنند آسپرین است، تسکین می دهد، همین نسبت در مورد افرادی که از این نوع نوارها استفاده کرده اند، نیز صادق استـ زیرا آنان انتظار دارند که چنین شود. پرات کانیس و آرونسون به شکلی قانع کننده ـ با ارائه نوارهای موسیقی کلاسیک تحت عنوان « به شکل زیرآستانه حسی، حافظه خود را تقویت کنید » یا « به شکل فرو آستانه ای عزت نفس خود را ارتقاء بخشید » به افراد آزمایش شونده ـ به دفعات ثابت شده که ایت تأثیر از نوع یاد شده است. نسبت شایان توجهی از افراد شرکت کننده در آزمایش، بسته به اینکه نوار آنان تحت چه عنوانی نام گذاری شده بود، گزارش کرده اند که حافظه یا عزت نفس آنان بهبود یافته است و گذشته از اینکه نوارها در حقیقت حاوی پیام های نهفته به شکل زیرآستانه حسی بودند و یا نبودند، این نسبت یکسان بود.

 

تبلیغ زیر آستانه حسی که به عنوان یک ترفند یا شیطنت در سال های دهه 1950 آغاز شد، به شکل افسانه درآمد و به حیات خود ادامه داد. قانون گذاران با واکنش شتاب زده خود برای ممنوع کردن آن، به باور های موجود درباره قدرت آن، نوعی مشروعیت بخشیدند.

هرچه توجه بیشتری مصروف یک پیام کنیم، و هرچه هوشیارانه تر آن را پردازش کنیم، آگاهی ما از آن بیشتر می شود و در نتیجه، یادآوری بعدی آن آسان تر انجام می گیرد.

تبلیغاتی که به صورت سطحی پردازش می شوند، جدا از قدرت ترسناکشان، احتمالاً کارایی کمتری خواهد داشت و تقریباً به طور یقین، ضعیف تر ار تبلیغاتی هستند که ما را در سطح هوشیارانه تری درگیر خود می کنند.