طبقه محصول به عنوان یک اشارتگر تبلیغات 

 

تبلیغ کنندگان از ما می خواهند که به نام های تجاری آنان فکر کنیم ولی به طور مشخص از ما می خواهند که به هنگام تصمیم گیری درباره طبقه ای از محصول، به نام های تجاری آنان بیاندیشیم. بنابراین یکی از اشارتگرهای مهم، خود طبقه محصول است.

بطور مثال اگر بگوییم نوشابه غیر الکی، شما به چه فکر می کنید؟ هرگاه بگوییم اتومبیل شما به چه فکر می کنید؟ اگر ضمیر آگاه ما توسط طبقه ای از محصول در فراگرد اشارتگری قرار گیرد، (مثلا، ظهر است و ما درباره ناهار فکر می کنیم)، پس آنچه محتملاٌ با این فراگرد همخوانی دارد، یک اتوموبیل نیست. به احتمال زیاد ما با چشم ذهن خود اولین مورد دستور کار ذهنی خود را که با مقوله «ناهار» مرتبط است، میبینیم.

هنگامی که ذهن ما متوجه اشارتگری از یک طبقه معین محصول می شود، تقریباٌ بطور خودکار شروع به فکر کردن درباره اعضایی ازآن طبقه می کنیم که در «رأس ذهن» ما قرار دارند. اصطلاح فنی برای این حالت، «برتری یافتگی اشارتگر ـ طبقه» یا احتمالی است که هرگاه طبقه محصول به ذهن بیاید، نام تجاری مورد نظر نیز به ذهن متبادر می شود.


این امکان وجود دارد که میزان برتری یابندگی اشارتگر ـ طبقه را اندازه گیری کرد و تأثیر تبلیغ را بر آن سنجید. تبلیغ یک نام تجاری عموماً موجب بهبود میزان برتری یافتگی آن می شود.