تدابیری برای افزایش غوطه وری یک تبلیغ

 

غوطه وری و همانند سازی، درجاتی دارند. فرق خواندن یک داستان نوشته شده با ضمیر اول شخص با خواندن یک داستان نوشته شده با ضمیر سوم شخص آن است که اولی شبیه گوش دادن به کسی است که مستقیماً از تجارب خود می گوید، اما حالت دوم شبیه آن است که در حال گوش دادن به فردی هستید که دارد تجربه فرد دیگری را برای شما می گوید. با شخص اول، وقایع بسیار راحت تر تجربه می شوند، زیرا ما خود را به درون همانندی فرافکنی می کنیم. تفاوت در میزانی است که هویت خودمان یا واقعیت بیرونی را به ما یادآوری می کنند. این امر با واقعیت مجازی بستگی پیدا می کند. با تقلیل آگاهی از محرک ها، غیر از آن هایی که از جانب پرده سینما، صفحه تلویزیون و یا کتاب بر ما وارد می شود، « واقعیت » تجربه واسط را افزایش می دهیم و از حسی که از آن به عنوان یک واسط داریم، می کاهیم. این درست شبیه شنیدن یک آوای موسیقی از طریق گوشی و یا بلندگو با صدای بلند است. هرچه تجربه واقعیت مجازی کامل تر شود، بیشتر می توانیم خود را در لحظه، از یک واقعیت جدا و در واقعیت دیگری غوطه ور سازیم. این امر، معرف غایت « انتقال یافتگی » است. بنابراین، هر آنچه برتری یابندگی « واقعیت » جاری ما را کاهش دهد و در عوض به غوطه ور شدگی ما، بینندگان در دنیای تبلیغات کمک کند، تبلیغ را بسیار قدرتمند تر خواهد ساخت.
تبلیغاتی که از قصه های کوتاه استفاده می کنند، از طریق غوطه ور سازی ملایم ما در داستان، به جای خطاب کردنمان به عنوان بیننده ای که در جلوی تلویزیون نشسته است، عمل می کنند. ما فرصت آن را داریم که همانندی های دیگر افراد را « امتحان » کنیم.  همانند سازی با یک شخصیت تبلیغاتی می تواند تداعی های ماندگاری یا اتصالاتی بین تجربه و خود نام تجاری ایجاد کند.