الگو های قسمت بندی بازار

 

برای ایجاد قسمت های بازار راه های زیادی وجود دارد. ما می توانیم به جای مراجعه به مشخصات جمعیت شناختی یا سبک زندگی، قسمت های رجحان را تعیین کنیم. فرض کنید از خریداران بستنی پرسیده می شود به کدام یک از صفات کالا شیرین بودن و یا خامه ای بودن بهای بیشتری می دهند. در این جا ما با سه الگوی مختلف رو به رو می شویم:
•     رجحان یکسان: بازاری است که در آن مصرف کنندگان تقریباً از رجحان مشابهی برخوردارند. در این بازار هیچ قسمت بندی طبیعی وجود ندارد. ما پیش بینی می کنیم نام های تجاری موجود همسان همدیگر باشند و در زمینه هر دو صفت شیرین بودن و خامه ای بودن در وسط مقیاس ما قرار می گیرند.
•    رجحان های پراکنده: از سوی دیگر رجحان مصرفی ممکن است پراکنده باشد، که این امر مبین آن است که مصرف کنندگان از نظر رجحان با هم تفاوت های زیادی دارند. احتمالاً اولین نام که به بازار وارد شود در وسط جای خواهد گرفت و جاذبه آن برای اکثریت مردم است. نام تجاری که در وسط جای می گیرد میزان عدم رضایت کل مصرفی را به حداق می رساند. رقیب دوم می تواند خود را در جوار نام تجاری اولی جای دهد و برای کسب سهم بازار با او جدال کند. و یا این که خود را در گوشه ای جای داده و تلاش کند گروه مشتریانی که از نام تجاری میانی رضایت چندانی ندارند را به سمت خود جلب نماید. در صورتی که چندین نام تجاری در بازار موجود باشند، احتمالاً در سراسر محیط جای می گیرند و به جهت انطباق با رجحان های متفاوت مصرفی، خود نیز واقعاً با یکدیگر متفاوت هستند. 
•     رجحان خوشه ای: بازار ممکن است رجحان های شاخصی از خود نشان دهد که این قسمت های طبیعی بازار نام دارد. اولین شرکت واقع در این بازار با سه حق انتخاب رو به روست، اول این که می تواند به امید جذابیت برای کلیه گروه ها، خود را در وسط جای دهد. این شرکت می تواند در بزرگترین قسمت بازار قرار گیرد ( بازاریابی متمرکز ). یا این که چندین نام تجاری تولید کند و هر کدام از این نام ها را در قسمت های متفاوتی از بازار را جای دهد. اگر اولین شرکت دست به تولید فقط یک نام تجاری زند، دیگر رقبا وارد خواهند شد و نام های تجاری دیگری را در قسمت های دیگر عرضه خواهند کرد.

الگو های قسمت بندی بازار