مسئولیت اجتماعی شرکتها یا همان CSR چیست؟
مفهوم " مسئوليت اجتماعي شرکت ها" یا همان''CSR'' در زمره مفاهيم اخلاق کسب و کار مطرح است و به نقشي که شرکت ها درحوزه اجتماعي برعهده دارند مربوط مي شود.
به این ترتیب شرکتها براي اينکه در کسبوکار خود موفق باشند بايد مسئوليت خود را در قبال جامعه و تمام کساني که تحت تأثير فعاليتهاي سازمان قرار ميگيرند رعايت کنند.
سازمانهاي سرامد به عنوان سازمانهايي پاسخگو، براي شفافيت و پاسخگويي به ذينفعان خود در قبال عملکردشان، روشي بسيار اخلاقي در پيش ميگيرند. اين سازمانها حساسيت و توجهي ويژه به پاسخگويي اجتماعي و حفظ ثبات زيست بوم سازمان در حال و آينده دارند و اين ديدگاه را ترويج ميکنند. مسئوليت اجتماعي در ارزشهاي اين سازمانها بيان شده است. آنها از طريق مراوده باز با ذينفعان، انتظارات و مقررات محلي و جهاني را درک و رعايت کرده و از آن فراتر ميروند.
مسئوليت اجتماعي سازمان (Corporate Social Responsibility) به عنوان مسئوليت شرکت در قبال جامعه، افراد انساني، و محيطي است که سازمان در آن فعال است و اين مسئوليت از ملاحظات اقتصادي فراتر مي رود. مسئوليت اجتماعي شرکت در تعريفي ملموس تر اينگونه تعريف شده است: مسئوليت اجتماعي سازمان فعاليتهايي است که پيش برنده منفعت اجتماعي بوده و فراتر از منافع سازمان و آن چيزي است که قانون لازم ميدارد.
شرکتها همانند اعضاي جامعه و شهروندان جامعه به اين درک رسيده اند که آنها توسط جامعه به وجود مي آيند و قوانين خود را از جامعه اي ميگيرند که در آن فعاليت ميکنند. آنها بايد نقش، محدوده و هدفشان را در کنار درک کامل تأثيرات و مسئوليتهاي زيستمحيطي و اجتماعي را به مرتبط سازند.
بنابراين شهروندي شرکتها در پيشرفت شرکتها به عنوان درک کاملتري از نقش کسب کار در جامعه به شمار مي رود. هرچند که از لحاظ قانوني شرکتها محصول واگذاري بعضي از ظرفيتها به اشخاص حقيقي ميباشند، اما منطقاً بايد به همان قياس داراي حقوق و مسئوليت مشابه به شهروندان باشند. آنچه که در اين ميان بايد تميز داد تفاوت شرکتهاي بزرگ و شهروندان عادي به لحاظ قدرت اجتماعي، سياسي و اقتصادي است که اصلاً برابر نيستند.
يک شرکت، زماني به تعهد اجتماعي خود عمل ميکند که به مسئوليتهاي قانوني و اقتصادي خود عمل کند و نه بيشتر. به عبارت ديگر، شرکت به حداقل مسئوليتي که قانون از او خواسته است، عمل ميکند. چنانچه شرکتي، هدف اجتماعي را ترغيب کند، تنها بهمنظور رسيدن به اهداف اقتصادي خود است و نه چيز ديگر. مسئوليت اجتماعي با ورود خود، يک چارچوب حاکميت اخلاقي را اضافه ميکند که براساس آن، شرکتها به فعاليتهايي اقدام ميکنند که وضع جامعه را بهتر کرده و از انجام کارهايي که باعث بدتر شدن وضعيت جامعه ميشود نيز پرهيز کنند. پاسخگويي اجتماعي اشاره به توان و ظرفيت شرکت در جهت عمل و اقدام نسبت به خواستهها و انتظارات جامعه دارد.
موفقيت کسبوکار به پيشرفت جامعه متصل است و رابطه مستقيمي ميان اين دو وجود دارد. چرا شرکت مايکروسافت و بنياد گيتس در بازار آفريقا سرمايهگذاري ميکند، زيرا در صورت جهش از يک سطح توسعه به سطحي ديگر در اين قاره، بازار آفريقا به بزرگترين بازار محصولات مايکروسافت تبديل خواهد شد. چرا شرکتهاي نفتي بزرگ مانند «شل» نزديک به پنجدرصد درآمد خود را صرف سرمايهگذاري تحقيق و توسعه روي انرژيهاي تجديدپذير ميکنند، زيرا هماکنون در بازار سوختهاي فسيلي رهبر بازار هستند و ميخواهند هنگامي که سوختهاي فسيلي به اتمام رسيد، همچنان رهبر بازار انرژي باقي بمانند. آسيبهاي اجتماعي و توسعهنيافتگي جوامع در نهايت هزينههاي بنگاه را افزايش ميدهد. چرا بزرگترين بنگاههاي دنيا در کشورهاي توسعه يافته شکل ميگيرند و چرا بزرگترين بازارهاي آنها در جوامع توسعه يافته قرار دارد.
نمونههاي مزاياي مستقيم ناشي از مسئوليت اجتماعي براي يک شرکت شامل موارد زير هستند:
• افزايش ارزش تجاري و نشان تجاري
• دسترسي بيشتر به منابع مالي
• نيروي کار سالمتر و ايمنتر
• مديريت ريسک و نظارت موثرتر بر امور شرکت
• کارکنان مشتاق
• وفاداري مشتري
• ارتقاي اعتماد و اطمينان طرفهاي ذينفع
• تقويت وجهه عمومي