تجربه تبلیغات

تبلیغاتی که از قصه های کوتاه استفاده می کنند، از طریق غوطه ور سازی ملایم ما در داستان، به جای خطاب کردنمان به عنوان بیننده ای که در جلوی دستگاه گیرنده تلویزیون نشسته است، عمل می کنند. ما فرصت آن را داریم که همانندی های دیگر افراد را « امتحان » کنیم.

همانند سازی با یک شخصیت تبلیغاتی می تواند تداعی های ماندگار یا اتصالاتی بین تجربه و خود نام تجاری ایجاد کند.

برخی از تبلیغات از ما دعوت می کند که شخصیت را مشاهده کنیم و به درون چیزی که دارد تجربه می کند راه یابیم، بدون انتظار این که ما الزاماً با آن شخصیت همانند سازی کنیم، یا بخواهیم که «شبیه» آن شویم. تخیل ممکن است حقیقت نداشته باشد، با این حال ما می توانیم از آن یاد بگیریم؛ همان گونه که خیابان سسامی نشان داد.
 

 

هرچه تبلیغ، ما را بیشتر در خود غوطه ور سازد، هرچه تجربه واسط به طور لحظه ای جالب تر، درگیر کننده تر و جذاب تر از چیزهایی باشد که در اطرافمان می گذرد، ما بیشتر می توانیم تجربه را احساس کنیم؛ و نه اینکه صرفاً آن را ببینیم.

 

از این طریق، ثبت یک ادعا و یا یک تداعی در ذهن ما، لزوماً دلالت بر آن ندارد که ما آن را باور داریم. با این حال، ما می توانیم تفاوت های ترسیم شده بین نام های تجاری را یادآوری کنیم و اسم آن نام تجاری را به بهترین شکل نقش خود را بازی کرده است و یا ایمن ترین است و یا هیجان آور ترین است، به خاطر آوریم. همه این ها «پرکاه ها» یی هستند که هرگاه همه عوامل دیگر یکسان باشند، ممکن است برای برهم زدن توازن به نفع انتخاب یک نام تجاری کافی باشند، حتی اگر مقصود ما صرفاً آن باشد که ببینیم ادعای مطرح شده و یا تداعی ایجاد شده تا چه حد، درست از آب درمی آید.

 

تبلیغ به عنوان قصه های کوتاه

ایفای نقش تبلیغات

همانند سازی با یک شخصیت تبلیغ

غوطه وری و یکدلی تبلیغات

غوطه وری و نقطه دید تبلیغات

نقطه دید بیننده در یک تبلیغ

نقطه دید تبلیغات بر پردازش اثر می گذارد 

غوطه وری و ماند گرایی توجه تبلیغ

تدابیری برای افزایش غوطه وری یک تبلیغ