ایفای نقش تبلیغات


بازی های کودکان سرشار از ایفای نقش است. بچه ها وانمود می کنند که مأمور آتش نشانی هستند، راننده کامیون، همچنین خود را در نقش شخصیت های محبوب سینمایی یا تلویزیونی قرار می دهند؛ سوپرمن، رابین هود. به همین ترتیب به ما اجازه می دهد که به ایفای نقش بپردازیم.
هرگاه که تلویزیون را تماشا می کنیم، فرصت آن را داریم که هویت مردمان دیگر را امتحان کنیم. ما این عمل را در مورد مجموعه های پی در پی تلویزیونی واپراهای صابونی، فیلم های مورد علاقه خود و حتی تبلیغات انجام می دهیم.
تبلیغاتی که از این فراگرد برای اشاعه پیام خود استفاده می کنند گاهی تبلیغات « برشی از زندگی » لقب می گیرند. این گونه تبلیغات غالباً وضعیت های قالبی را به تصویر می کشند که در آن ها با مشکلی مواجه می شود و راه حل آن ها را می یابد. راه حل، به محصول مورد تبلیغ، وصل است. به این طریق ما به طور غیر مستقیم رابطه نتایج تداعی شده با مقوله به کار گیری یا مصرف نام تجاری را تجربه می کنیم. ما می آموزیم که نام تجاری یا محصول ( فرض شده ) چگونه به وسیله ای برای دستیابی به هدف مورد نظر تبدیل می شود.

 

 

 

آگهی های تلویزیونی از حیث میزان درجاتی که بیننده را دعوت به ایفای نقش « شرکت کننده » یا « ناظر » می کنند با یکدیگر تفاوت دارند. نقشی که ما « ایفا » می کنیم بر طریقی که می خواهیم تبلیغ را به لحاظ ذهنی پردازش کنیم و جزئیات مربوط به آن را یادآوریم، تأثیر می گذارد. آن چه ما غالباً به یاد می آوریم تداعی قطعه ای از اطلاعات یا یک هیجان همراه با نام تجاری است. هرچه تبلیغ، ما را بیشتر در خود غوطه ور سازد – هرچه تجربه واسط به طور لحظه ای جالب تر، درگیر کننده تر و جذاب تر از چیز هایی باشد که در اطرافمان می گذرد ما بیشتر می توانیم تجربه را احساس کنیم؛ و نه اینکه صرفاً آن را ببینیم.