چرا افسانه زیر آستانه حسی آن قدر سر زبان ها افتاد؟ 

 

اگر تبلیغ زیر آستانه حسی صرفاً یک داستان است، پس چگونه است که این داستان برای مدت مدیدی بر سر زبان ها بوده است؟


یکی از دلایل آن را می توان در این واقعیت یافت که قانون گذاران، شتاب بیش از حدی برای ممنوع کردن آن از خود نشان دادند.آنان با این عمل خود نوعی مشروعیت به باور های بی اساس درباره قدرت تبلیغ زیر آستانه حسی بخشیدند. نیاز به تدارک قانون برای ممنوعیت آن، سابقه ای با دلایل محکمه پسند به وجود آورد که به موجب آن، تبلیغ زیر آستانه حسی یک تهدید واقعی تلقی می شد. این امر کمک کرد که چنین افسانه ای محفوظ نگه داشته شود و دوام آورد.


دلیل دیگر آن است که این افسانه منطبق با تصویری از تبلیغ است که توسط صنعت تبلیغات، حالتی از جاودانگی است. مردم معتقند قدرت تبلیغات در تأثیر گذاری بر ما، بسیار بیش از آن چیزی است که واقعاً عمل می شود. آن گاه که ما سعی کردیم قدرتی شبیه قدرت طبیبان ساحر را به مؤسسات تبلیغاتی نسبت دهیم،تنها گام کوچکی در جهت استقرار این باور برداشتیم که آن ها معادل های معاصر تری هم دارند: قدرت ترغیب کردن ما به شکل زیر آستانه حسی.

 


رسانه ها نیز برای پرورش این باور سهم خود را ادا کردند. راز و رمز، نشریه را جذاب تر و علاقه خواننده را بیشتر جلب می کند. تبلیغات زیر آستانه حسی برای مخاطبان حاوی همان راز و رمز هایی بودند که برنامه های تلویزیونی نظیر می خواهید باور کنید یا نکنید یا داستان های عجیب و غریب داشتند.
 

 

ایده برتر پاسارگاد، بر این باور است که دلایل مهم دیگری وجود دارند که چرا باور به تبلیغ زیر آستانه حسی در مدتی مدید، همچنان پابرجا مانده است. یک پرنده پرش ارتفاع می تواند دو متر بپرد، ولی این بدان معنا نیست که انسان قادر به پرواز است. میزان ارتفاعی که ما بدون کمک می توانیم به آن دست یابیم، محدود است. به همان ترتیب، ما قادریم بدون هوشیاری کامل یادگیری کنیم.
ادعاهای مربوط به تبلیغات زیر آستانه حسی به شکلی گسترده بزرگ نمایی شده اند و حقیقت پیش گفته را تحریف کرده اند. تبلیغ غالباً کار خود را بدون آن که ما بتوانیم فراگرد آن را ردیابی کنیم، انجام می دهد. در اینجا نیازی نیست که تصاویر زیر آستانه حسی بر پرده های سینما یا صفحات تلویزیون به نمایش درآیند. فراگرد به شکلی طبیعی روی می دهد و این همان چیزی است که ارتباط کم درگیرانه را شامل می شود.

 

 

 

بعد از سی سال تحقیق
اینک پس از سی سال تحقیق از زمان طرح شروع ادعا، در پرتو حجم انبوهی از یافته های تحقیقاتی و علمی درباره تبلیغ زیر آستانه حسی که در روان شناسی گرد هم آمده است خوب است نگاهی به این ادعا ها بیندازیم. تصور تبلیغ زیر آستانه حسی بر پایه این باور نهاده شده است که آگاهی، از قانون « همه ـ یا هیچ » تبعیت می کند. معنای آن این است که ما یا از یک چیز آگاهیم و یا نیستیم. این امر به شکل قانون اثباتی عاری از حقیقت است. تحقیقات انجام شده در زمینه روان شناختی ظرف سی سال گذشته نشان داده است که آگاهی هوشیارانه، یک بعد است و نه یک پدیده دو وجهی. این آگاهی درجاتی دارد. برای روشن شدن این مطلب توجه شما را به صداهای اطرافتان جلب می کنم. چه چیزهایی را می شنوید؟ آیا قبل از این که من توجه شما را جلب کنم از آن ها آگاه بودید؟ احتمالاً خیر.  موضوع به درجات آگاهی مربوط می شود. شما توجهی به صداها نداشتید و این به معنای نیست که این صداها « زیر آستانه حسی » بوده اند؛ به نحوی که امکان شنیدن آن ها وجود نداشته است.


یکی از راه های مفید تر برای اندیشیدن درباره این مسئله، بررسی آن برحسب عمق پردازش ذهنی است. ما به جای اصطلاح زیر آستانه حسی می توانیم از اصطلاح « پردازش سطحی » استفاده کنیم.