آیا بصورت کلامی فکر میکنید یا تصویری؟

 

هنگامی که از ما پرسیده می شود که یک تبلیغ در تلاش است از طریق چه پیامی با ما ارتباط برقرار کند، نتیجه، بیش از هر چیز، شاخصی است از مؤفقیت تبلیغ در برقراری ارتباط کلامی. در هر حال، کلمات، تنها راهی نیستند که از طریق آن ها ما تبلیغات را تجربه می کنیم. اکنون ما از طریق تحقیقات روان شناختی می دانیم که افراد مختلف می توانند شیوه های فکری مختلفی داشته باشند. به عبارت دیگر، ما از نظر نحوه پردازش ذهنی اطلاعات با یکدیگر متفاوتیم.

آن چه در برخی از تبلیغات وجود ندارد، این حس است که سعی می کند چیزی را به شما بگوید و یا پیامی را منتقل کند. این امر به منزله آن نیست که چنین تبلیغاتی – صرفاً به دلیل آن که فاقد پیامی به شکل دقیقاً تنظیم شده اند – اثربخشی ندارند.

ما تبلیغات شکل و تجارب بصری را به شکلی کاملاً متفاوت از تبلیغات یا پیام های اطلاع رسان به صورت ذهنی پردازش می کنیم. ما قادریم بی آن که چندان از فراگرد یا نتایج آگاه باشیم، یادگیری کنیم و یا از چیزی مطلع شویم. در این خصوص هیچ چیز دستکاری شده و یا خلاف موازینی وجود ندارد. این اتفاق همواره می افتد. این امر بمنزله آن نیست که ما از آن به صورت فروآستانه حسی آگاه نمی شویم، بلکه به این معناست که

« تمرکز پردازش » ما غالاً به جای ذات یک « پیام » کلامی، بر ایجاد ارتباط با چیز دیگری است. ما از طریق این یادگیری اتفاقی یا پیش آمدی می توانیم مهارت ها، اطلاعات، تداعی های تصویری و یا تقریباً هر چیز دیگری را یاد بگیریم – به شرط آن که با آن چه از پیش می دانیم و یا باور داریم سر ناسازگاری نداشته باشد.